عشق آخر
خانـ ه ♥ لینـ ک ♥ ایمیـ لـ ♥ پروفایـ لـ ♥ طـراح
نظرات شما عزیزان:
قول داده اَم…
گاهـــی...
هَر اَز گاهـــی...
فانـــوس یادَت را...
میان ایـن کوچه ها بـی چراغ و بـی چلچلـه، روشَـن کنَم...
خیالـت راحـَــت! مَـن هَمان منـــَــم؛
هَنوز هَم دَر این شَبهای بـی خواب و بـی خاطـــِره
میان این کوچـه های تاریك پَرسـه میزَنـَم
اَما بـه هیچ سِتارهی دیگـَری سَلام نَخواهــَـم کَرد…
خیالَت راحَت !
می خواهم آسوده سر بر زمین بگذارم
غریبه، اگر می خواهی به خواب من بیایی
نامم را که صدا می کنی، کمی آرامتر؛
بگذار تا پسین فردا با خیال خوش تو
میان رویاهای شیرینم دست و پا زنم
از من نگیر این لحظه های دلخوشی را
نگذار حتی خواب دیدن تو برایم عقده شود ...
یادت می آید حرفی را که زدی؛
گفتی می روم،
گه گداری شاید به خوابت بیایم
شاید در خواب،
تو را به آرزوی دیدنم نزدیک کنم
لااقل همین وعده را برایم بگذار ...
غریبه، به خاطر خدا در نگاهم صادق باش
غریبه
تنها خاطره ایست که مثل باد یا به جای باد، هر کجاکه می خواهد می رود
می وزد
شاید به همین دلیل ساده است که از خودم
چیزی برای گفتن ... پنهان کردن ... یا از دست دادن ندارم
مانند دانه برفی که فقط یک بار درست در برابر چشمانت
از بالا، از میان هزاران دانه برف آرام فرود می آید
و در انبوه سپیدی برف پوش زمین جایی، می نشیند و گم می شود
و تو دیگر آن را نخواهی یافت
نخواهی دید
همچون رهگذری که فقط یک لحظه از کنارت می گذرد و تو تا پایان دنیا دیگر او را نمی بینی
و نخواهی دانست که او که بود
من هم یکی از همان رهگذرانم
درست مثل تو
همه ما از کنار یکدیگر رد می شویم
گاهی به سادگی ... گاهی به مهربانی ... گاهی دیر و ... گاهی ناتمام
وبرای تو ماندن بپای تو مردن وبه عشق تو سوختن؛
وچه تلخ وغم انگیز است، دور از توبودن، برای تو گریستن؛
و به عشق و دنیای تو نرسیدن؛ ایکاش می دانستی بدون تو،
مرگ گواراترین زندگیست؛ بدون تو وبه دور ازدستهای مهربانت،
زندگی چه تلخ وناشکیباست. ایکاش می دانستی مرز خواستن کجاست،
وایکاش میدیدی قلبی راکه فقط؛
برای تو می تپد
دوست دارم تا اخرين باقيمانده ی جانم تو را عاشق كنم
زندگی من در زلالی چشمان تو خلاصه شده
زندگی من در نفس های بازدم تو جاری شده
زندگی من در همين از تو نوشتن ها وسعت يافته
نفس كشيدن من تنها با ياد اوری زنده بودن تو امكان پذير است
همين كه گاه نگاه چشمان پر از عشق يا سردی تو را ميبينم برايم كافی است و قانع
كننده است كه زندگی زيباست
اگر روزی از ديار من سفر كنی با چشمانی نابينا شده از گريستن در نبودت جای
قدمهايت را بر روی سنگفرش خيابان گل باران ميكنم
طراح : صـ♥ـدفــ |